شهادت - می مکد رشته های بی احساس

به مناسبت شهادت امام کاظم (علیه السلام)

می مکد رشته های بی احساس

نیمه جانی که مانده در تن را


یک نفر هم نمیکند چاره

زخم زنجیر و زخم گردن را

**

روزه داری تمام روزت را

تازیانه توراست افطاری

آسمان جای توست آقاجان

از چه رو  کنج چار دیواری ؟

**

مثل شمعی که شعله ور باشد

جسمتان آب میرود آقا

گم شده صبح و شام آخر کی_

چشمتان خواب میرود آقا ؟

**

کنج زندان نشسته ای داری

روضه ی قتلگاه می خوانی

تشنه ماندی و اشک میریزی

مادرت را به آه می خوانی

**

دشمنت تازیانه بر دستش

گاه و بیگاه  حمله ور می شد

ناسزاها به مادرت می گفت

دلت از درد شعله ور میشد

**

چه قدر مثل مادرت شده ای

آنکه رخساره ی کبودی داشت

ناسزاهای دشمنت انگار

خنجری بین سینه ات می کاشت

**

خنده می زد به گریه ات دشمن

ای که از درد خویش می سوزی

می کِشی انتظارِ فرزندت

به درِ حجره چشم  می دوزی

**

یاد پهلو شکسته افتادی

در نمازِ نشسته ی آخر

حرف تو بین هق هق ات این بود:

السلام و علیک یا مادر ...

**

در غریبی و گوشه ی زندان

مادرت از مدینه می آمد

او که دارد هنوز از زخمش _

می چکد خون سینه می آمد

**

مادرت آمده که بگشاید

از تو زنجیر و کُند و آهن را

مادرت آمده کند چاره

زخم زنجیر و زخم گردن  را ...

وحید مصلحی