خرید ونصب گلدسته
علامت برداران حسینیه ابوالفضلی
قصابان در حسینیه ابوالفضلی
آشپزان و آشپزخانه حسینیه ابوالفضلی
یازدهم محرم درحسینیه ابوالفضلی
عاشورا در ابوالفضلی
روز نهم محرم در حسینیه ابوالفضلی
محرم درحسینیه
محرم آمد
پرچم سرخ رنگ یا حسین
کربلا
جلسه اول پيرامون ماه محرم توسط اعضاي هييت امنا بود كه به تفضيل در مورد اين ماه عزيز صحبت شد كه كليه اعضا در ان جلسه حضور داشتند
جلسه دوم در مورد خادمين حسينيه بود كه مسئول محترم هييت با سه نفر از اعضاي هييت امنا دراين جلسه حضور داشتند در مورد نحوه پذيرايي بصورت احسن از عاشقان امام حسين صحبت وتبادل نظر شد
جلسه سوم در مورد علامت برداران حسينيه بود كه مسئول حسينيه با دو نفر از اعضاي هييت امنا به اتفاق مسئولين علامت وعلامت برداران در مورد نحوه علامت برداشتن صحبت وگفتگو نمودند
جلسه چهارم هم نيز درمورد آشپزخانه حسينيه بود كه مسئول حسينيه بهمراه مسئول آشپز خانه با آشپزان خدوم وكمكهاي انها تبادل نظر كردند كه همه اين گفتگو ها نشات گرفته از عشق به سرور دو عالم حضرت اباعبدالله الحسين مي باشد كه اميد واريم با كمك ديگر هييتي ها به توانيم قدمي در راه سرور مان برداريم
ویزه شهادت امام محمد باقر(ع)
بمناسبت ميلاد حضرت علي بن موسي الرضا (ع)
درس های ارزشمند و آموزنده از امام رضا (علیه السلام)
1. ابوسعید خراسانى حكایت كند:
روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا علیه السلام وارد شدند و پیرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤال كردند؟
امام علیه السلام به یكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به دیگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحیح مى باشد.
وقتى علّت آن را جویا شدند؟
حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زیارت و ملاقات با من آمده است ، سفرش مباح مى باشد؛ ولى دیگرى چون به عنوان زیارت و دیدار سلطان حركت نموده ، سفرش معصیت است .(1)
2. در بین مسافرتى كه امام رضا علیه السلام از شهر مدینه به سوى خراسان داشت ، هرگاه ، كه سفره غذا پهن مى كردند و غذا چیده و آماده خوردن مى شد، حضرت دستور مى داد تا تمامى پیش خدمتان سیاه پوست و ... بر سر سفره طعام حاضر شوند؛ و سپس حضرت كنار آن ها مى نشست و غذاى خود را میل مى نمود.
اطرافیان به آن حضرت اعتراض كردند كه چرا براى غلامان سفره اى جدا نمى اندازى ؟!
امام علیه السلام فرمود: آرام باشید این چه حرفى است ؟! خداى ما یكى است ، پدر و مادر ما یكى است و هركس مسئول اعمال و كردار خود مى باشد.(2)
3. محمّد بن سنان گوید :
چند روزى پس از آن كه امام موسى كاظم علیه السلام رحلت نمود و امام رضا علیه السلام جاى پدر، در منصب امامت قرار گرفت و مردم در مسائل مختلف به ایشان مراجعه مى كردند.
به حضرت عرض كردم : یا ابن رسول اللّه ! ممكن است از طرف هارون به شما آسیبى برسد و بهتر است محتاط باشید.
امام علیه السلام اظهار داشت : همان طور كه جدّم ، رسول اللّه صلى الله علیه و آله فرمود: چنانچه ابوجهل ، مویى از سر من جدا كند، من پیغمبر نیستم ، من نیز مى گویم : اگر هارون مویى از سر من جدا كند من امام و جانشین پدرم نخواهم بود.(3)
خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عالیه بهشت ، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد. به همین جهت ، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیله اى براى ورود به بهشت قرار داده است.
4. یكى از اصحاب امام رضا علیه السلام به نام معمّر بن خلاد حكایت نماید :
هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مى گردید، كنار آن سفره نیز یک سینى آورده مى شد.
پس امام علیه السلام از هر نوع غذا، مقدارى بر مى داشت و داخل آن سینى قرار مى داد و به یكى از غلامان خود مى فرمود كه تحویل فقرا و تهى دستان داده شود.
سپس به دنباله آن ، این آیه شریفه قرآن : فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (سوره بلد: آیه 11)را تلاوت مى نمود؛ و مى فرمود: خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عالیه بهشت ، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد.
به همین جهت ، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیله اى براى ورود به بهشت قرار داده است .(4)
5 - سلیمان بن جعفر - كه یكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام است - حكایت كند:
یكى از نوادگان امام سجّاد علیه السلام - به نام علىّ بن عبیداللّه - مشتاق دیدار و زیارت امام رضا علیه السلام بود، به او گفتم : چه چیزى مانع از رفتن به محضر شریف آن حضرت مى باشد؟
پاسخ داد: هیبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گردیده است .
این موضوع سپرى گشت ، تا آن كه روزى مختصر كسالتى بر وجود مبارک امام علیه السلام عارض شد و مردم به عیادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند.
پس به آن شخص گفتم : فرصت مناسبى پیش آمده است و تو نیز به همراه دیگر افراد به دیدار و ملاقات آن حضرت برو، كه فرصت خوبى خواهد بود.
لذا علىّ بن عبید اللّه به عیادت و دیدار امام رضا علیه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسیار مسرور و خوشحال گردید.
مدّتى از این دیدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبیداللّه روزى مریض شد؛ و چون خبر به امام علیه السلام رسید، حضرت جهت عیادت از او حركت نمود؛ و من نیز همراه آن بزرگوار به راه افتادم ، چون وارد منزل او شدیم ، حضرت مختصرى كنار بستر او نشست و از او دلجویى نمود.
و پس از گذشت لحظاتى كه از منزل خارج شدیم ، یكى از بستگان آن شخص گفت : همسر علىّ بن عبیداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جایگاه جلوس حضرت رضا علیه السلام را مى بوسید و بدن خود را به وسیله آن محلّ تبرّک مى نمود.(5)
پی نوشت ها:
1. تهذیب شیخ طوسى : ج 4، ص 220، ح 17.
2. روضه كافى : ج 8، ص 192، ح 296.
3. روضه كافى : ج 8، ص 214، ح 371.
4. بحارالا نوار: ج 49، ص 97، ح 11، به نقل از كافى و محاسن برقى .
5. اختیار معرفة الرّجال : ص 495، ح 485، بحارالا نوار: ج 49، ص 22، ح 15.
منبع:چهل داستان و چهل حدیث،از امام رضا علیه السلام عبداللّه صالحى
شهادت امام جعفر صادق(ع)
جلسه هیئت امناء
درکربلا چه گذشت
. این قسمت حرم اباعبدلله است که در آن (قبر شش گوش) حضرت علی اکبر در قسمت خارج شده از ضریحمدفون و امام حسین در قسمت اصلی ضریح مدفون هستند . حضرت علی اصغر هم در آغوش امام حسین (علیه السلام) دفن شده اند . در کنار قبرشش گوشمزار ۷۲ تن شهید کربلا قرار دارد .
۲. اینجا حرم حضرت ابالفضل است که میدانید ایشان بعد از برگشت از نهر از امام حسین خواستند که ایشان را به خیام نبرند و میبینید که بسیار از خیام دور هستند .
۳. انشعابی از فرات است که حضرت برای برداشت آب به ان نزدیک شده بودند .
۴. قتل گاه امام حسین (علیه السلام) در این قسمت است که کمی سطح پایین تری از اطراف دارد . (این قسمت در خود حرم است ولی به علت اهمیت شماره جداگانه درج کرم .)
۵. تل زینبیه در این مکان قرار دارد که در مکانی مرتقع تر از سطح خیابان است و البته کاملاً به قتل گاه اشراف دارد .
۶.خیام حسینی ، که در عکس معلوم ست کاملاً در پشت صحنه جنگ بوده و دور از صحنه .
۷. نوار صفوف دشمن در این مکان نشان داده شده است که حدود محل صف کشی دشمن را نشان میدهد . (البته این نوار تقریبی است)
۸. محل شهادت حضرت علی اصغر بردستان مبارک امام حسین (علیه السلام) (در این مکان زیارت گاهی درست شده است و مشخص است )
۹. محل شهادت حضرت علی اکبر و محل افتادن ایشان از اسب (در این مکان زیارت گاهی درست شده است و مشخص است )
۱۰. یکی از دستان مقطوع حضرت اباالفضل العباس که امروزه کنار خیابان بین الحرمین قرار گرفته است .
۱۱. دست دیگر حضرت که امروزه در بازار کربلا قرار گرفته .
** بین الحرمین ، بین دو حرم کاملا مشخص است .
عکس هایی بعضی از مکان های نام برده
محل دست چپ حضرت عباس (نوشته شماره ۱۰)
محل دست راست حضرت عباس (نوشته شماره ۱۱)
حرم امام حسین (نوشته شماره ۱)
حرم حضرت عباس (نوشته شماره ۲)
مدفن امام حسین و حضرت علی اصغر (نوشته شماره ۱)
مدفن حضرت علی اکبر(نوشته شماره ۱)
مدفن شهدا (نوشته شماره ۱)
تل زینبیه (نوشته شماره ۵)
حرم حضرت عباس (نوشته شماره ۲)
مراسم شب های قدر
سلام مخصوص حضرت ابالفضل العباس(ع)
«السلام علیک یاابالفضل العباس،ایهاالعبدالصالح،المطیع لله ولرسوله،ولامیرالمؤمنین،ولفاطمةالزهراوالحسن والحسین،اشهدانک قدقتلت مظلوما،یاکاشف الکرب عن وجه الحسین،اکشف کربی بحق اخیک الحسین»
«درودبرتوای ابالفضل العباس،ای بنده ی صالح ومطیع خداورسولش وامیرالمؤمنین،وبرای فاطمه زهراوامام حسن وامام حسین،براستی گواهی می دهم که تومظلومانه کشته شدی،ای برطرف کننده ی غم واندوه ازچهره ی حسین،غم واندوه مرانیزبحق برادرت حسین برطرف ساز»
زيارت نامه عاشورا بهمراه معني
اَ
ماه رمضان 91
رویدادهای تاریخی ماه مبارک رمضان
ماه رمضان ماه میهمانی خداست و این عبارت رسا و زیبا، آنچنان شگرف و سترگ است که در عظمت این ماه، بس!
اما رویدادهای تاریخی مهم و خطیری هم در این ماه عزیز رخ داده و گستره ای قابل تأمل را در فراخنای این وسعت الهی پدید آورده است.
رمضان ماه رویدادهای سترگ تاریخی است در بستری از خوف و رجا و تلخ و شیرین روزگار نخستین.
ماه نامه های اهل کوفه برای حسین(ع) و رحلت خدیجه کبری ام المومنین،ماه
مراسم عقد اخوت و ولادت امام مجتبی(ع)، ماه معراج و جنگ بدر،ماه به درک
رفتن ام المفسدین عائشه؛ ماه فتح مکه و غزوه تبوک؛ و بالاخره ماه شهادت اول
مظلوم عالم امیرالمومنین(ع).
به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان بخشی از رویدادهای این ماه عزیر را تقدیم می کنیم.
به ادامه مطلب بروید
* رخدادهای اولین روز ماه خدا
مرگ مروان
در این روز در سال 65 ه مروان بن حکم در سن 81 سالگى در دمشق به درکات جحیم شتافت ، و مدت خلافت او 9 ماه بود.
مروان پسر حکم بن ابى العاص بود و به ((وزغ بن وزغ )) ملقب گردیده بود. او
و پدرش مورد لعن پیامبر (صلى الله علیه و آله ) واقع شدند، حتى عایشه به
مروان گفت : شهادت مى دهم که پیامبر (صلى الله علیه و آله ) پدرت را لعن
کرد در حالیکه تو در صلب او بودى .
* جنگ تبوک
در اول
ماه رمضان سال 9 ه جنگ تبوک به وقوع پیوست ( این جنگ را فاضحه نیز مى
گویند، زیرا منافقین مدینه و کسانى که قصد کشتن پیامبر (صلى الله علیه و
آله ) را در عقبه داشتند رسوا و مفتضح شدند.
به لشکرى که در این
جنگ شرکت ((جیش العسره )) مى گویند، زیرا در سختى و زحمت فراوان ، با اینکه
ایام جمع آورى محصول بود به جنگ رفتند.
وفات حضرت نفیسه (علیها السلام )
در این روز در سال 208 ه زاهده عابده حضرت نفیسه خاتون (علیها السلام )
دختر حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب (علیهم السلام ) در مصر وفات
کرد.
شوهر آن حضرت اسحاق مؤ تمن پسر حضرت صادق (علیه السلام ) بوده ، و از طرف مادر منتسب به آقا قمر بنى هاشم (علیه السلام ) است.
حضرت نفیسه (علیها السلام ) براى خود قبرى کنده بود و پیوسته در آن قبر نماز مى خواند و ختم قرآن مى نمود.
سوم
رحلت شیخ مفید
رحلت فقیه متکلم محمد بن محمد بن النعمان معروف به شیخ مفید .
شیخ مفید در بغداد وفات یافت و به واسطه علو و جایگاه علمی او شیعه و سنی برای او گریستد.
چهارم
مرگ زیاد بن ابیه
زیاد بن ابیه در سال 53 ه در کوفه به هلاکت رسید. او مشهور به زیاد بن
ابیه ، زیاد بن امه ، زیاد بن عبید، و زیاد بن سمیه است ؛ و چون پدر زیاد
از کثرت معلوم نبود به او زیاد بن ابیه مى گفتند.
دهم
1. آمدن نامه هاى اهل کوفه براى امام حسین (علیه السلام )
در سال 60 ه جمعى از کوفیان نامه هاى مردم کوفه را براى امام حسین (علیه
السلام ) آوردند(602). که از جمله نام سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه و
رفاعه بن شداد بجلى و حبیب بن مظاهر و جمعى از شیعیان آن حضرت در آنها بود،
که توسط عبد الله بن مسمع همدانى و عبد الله بن وال خدمت امام (علیه
السلام ) آورده شد.
2. وفات حضرت خدیجه (علیها السلام )
در این روز حضرت خدیجه کبرى (علیها السلام ) از دنیا رحلت فرمودند(603).
این قول بنابر نقل 45 روز بعد از رحلت جناب ابوطالب (علیه السلام ) است.
آن حضرت نخستین همسر پیامبر (صلى الله علیه و آله ) بود، و تا خدیجه (صلى
الله علیه و آله ) زنده بود نبى گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) همسرى
اختیار نفرمود. سبقت به اسلام و خدمات او به پیامبر (صلى الله علیه و آله )
زیاده از آن است که ذکر شود. در فضیلت آن حضرت همین بس که والده مکرمه
حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام ) است ، و همه ذرارى پیامبر (صلى الله علیه
و آله ) به ایشان منتهى مى شوند(606).
دوازدهم
مراسم عقد اخوت
در این روز در سال اول هجرت رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) بین
اصحاب خود عقد اخوت بست و امیر المؤ منین (علیه السلام ) را برادر خود
گردانید(609).
سیزدهم
مرگ حجاج ثقفى
در سال 95
ه در چنین روزى ظالم سفاک پلید حجاج بن یوسف ثقفى به هلاکت رسید. او در
زمان ولید بن عبد الملک در شهر واسط با مرض آکله در شکمش به درک واصل شد.
عده زیادى از دوستان و شیعیان امیر المؤ منین (علیه السلام ) را شهید کرد،
از جمله کمیل بن زیاد نخعى (612)، قنبر غلام امیر المؤ منن (علیه السلام
)(613)، و...را می توان نام برد.
پانزدهم
1. ولادت امام حسن مجتبى (علیه السلام )
شب نیمه ماه رمضان سال سوم ه دومنین امام شیعیان حضرت ابو محمد حسن بن
على بن ابى طالب (علیه السلام ) در شهر مدینه به دنیا آمد(619).
القاب آن حضرت : سید، سبط، امنى ، حجت ، بر، نقى ، زکى ، مجتبى ، زاهد
هفدهم
1. معراج پیامبر
معرج پیامبر (صلى الله وعلیه و آله ) پنج سال بعد از بعثت در چنین روزى
واقع شده (624)، و آیه سبحان الذى اسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام الى
المسجد القصى ...(625)، در این باره نازل شده است .
2. جنگ بدر
در روز جمعه در سال دوم هجرت جنگ بدر کبرى به وقوع پیوست (631) تعداد
مسلمانان 313 نفر و تعداد شهداى آنان 9 تا 14 نفر، و تعداد کفار 950 نفر
بود. مقتولین کفار 70 نفر بودند و 70 نفر را هم مسلمانان اسیر گرفتند.
در این جنگ ابوجهل نیز کشته شد(633). ابوجهل هشام بن مغیره مخزومى از
دشمنان سر سخت پیامبر (صلى الله علیه و آله ) بود. او با اینکه نامش هشام
بود ولى از فرط بدجنسى و زشت سیرتى به اءبى جهل مکنى شد.
3قتل عایشه
در شب 17 ماه رمضان در سال 58 ه در مدینه ، عایشه دختر ابوبکر به دست معاویه کشته شد.
واقعه جمل و کشته شدن حدود بیست هزار نفر از مسلمین از کارهاى معروف اوست (639).
نوزدهم
ضربت خوردن امیر المؤ منین (علیه السلام )
در 19 ماه رمضان سال 40 ه در نماز صبح در مسجد کوفه با شمشیرى مسموم به
دست ناپاک ابن ملجم منافق بر فرق مبارک امیر المؤ منین (علیه السلام ) ضربت
وارد شد.
در صبح روز نوزدهم بعد از اذان صبح ، امیر المؤ منین
(علیه السلام ) وارد مسجد شد و مشغول نماز شد. هنگامى که در رکعت اول سر از
سجده برداشت شبیب بر آن حضرت حمله ور شد، ولى شمشیرش خطا کرد. بلافاصله
ابن ملجم لعنه الله حمله کرد و شمشیر او فرق مبارک آن حضرت را شکافت و
محاسن شریفش به خون فرق مبارکش خضاب شد، و صداى مبارکش بلند شد: بسم الله و
بالله و على مله رسول الله ، فزت و رب الکعبه .
صداى جبرئیل بلند
شد: تهدمت والله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروه الوثقى
، قتل ابن عم المصطفى ، قتل الوصى المجتبى ، قتل على المرتضى ، قتل اشقى
الاشقیاء.
بیستم
1. فتح مکه
در سال 8 ه فتح
مکه واقع شد. در این فتح بزرگ تعداد مسلمانان 12 هزار نفر، و شهدا 2 نفر
بودند. علت شهادت آن دو این بود که همراه لشکر نبودند و از آخر مکه وارد
شده بودند، و لذا مورد هجوم قرار گرفته شهید شدند(646).
در این
روز امیر المؤ منین (علیه السلام ) به امر مبارک خاتم الانبیاء (صلى الله
علیه و آله )، براى شکستن بتهایى که در کعبه بود، پاى مبارک خود را بر کتف
شریفش اشرف مخلوقات نهاد(647).
بیستویکم
1. شهادت امیر المؤ منین (علیه السلام )
امام المتقین امیر المؤ منین (علیه السلام ) در شب بیست و یکم ماه رمضان
مقارن طلوع فجر به شهادت رسید، در حالى که از سن مبارک حضرتش 63 سال گذشته
بود(651). در بیستم ماه رمضان اثرات سم در پاهاى مبارک امیر المؤ منین
(علیه السلام ) ظاهر شد و پاهاى مبارک ورم کرد(652). در شب بیست و یکم اثر
زهر بر بدن مبارک امیر المؤ منین (علیه السلام ) بسیار شد. حضرت فرزندان و
اهل بیت خود را جمع کرد و با آنها وداع نمود و وصیت هاى خود را فرمود. در
آن شب هر چه خوردنى و آشامیدنى آوردند تناول نفرمود، ولبهاى مبارکش به ذکر
خدا حرکت مى کرد، و مانند مروارید عرق از پیشانى نازنینش مى ریخت و با دست
مبارک خود آن را بر طرف مى کرد.
بیعت با امام مجتبى (علیه السلام )
در این روز مردم پس از شهادت امیر المؤ منى (علیه السلام ) با امام حسن (علیه السلام ) بیعت کردند.
قتل ابن ملجم
هر چند برخی معتقدند ابن ملجم ملعون 27 رمضان به درک واصل شد، اما عدهای
از مورخان نقل کردهاند در روز بیستویکم ابن ملجم با یک ضربت شمشیر به
جهنم فرستاده شد.
بیستوسوم
نزول قرآن
شب نزول قرآن است و به قولى در شب 24 ماه رمضان بوده است.
بیستوچهارم
مرگ ابولهب
در این روز و به قولى در 25 ماه رمضان ابولهب به درک واصل شد.
روزهای پایانی
دعاى باران توسط پیامبر (صلى الله علیه و آله )
در ماه رمضان سال ششم هجرى قحطى شدیدى در مدینه رخ داد، که پیامبر (صلى الله علیه و آله ) طلب باران کردند و باران آمد.
روزی در طبیعت91
خواندنی هایی در وصف حضرت ابوالفضل(ع)
بسم الله الرحمن الرحيم
سالروز ولادت حضرت ابوالفضل(عليه السلام)
حضرت ابوالفضل العباس نخستين فرزند از ازدواج حضرت امير المؤمنين على(عليه السلام) و ام البنين بود ايشان در روز چهارم شعبان سال 26 هجرى در مدينه چشم به جهان گشودند.
ماجراى ازدواج على(عليه السلام) با ام البنين
قضيه ازدوادج مادر مكرمه اش ام البنين با حضرت على(عليه السلام) بدين گونه بود كه پس از شهادت حضرت زهرا(عليها السلام) على(عليه السلام) برادرش عقيل كه در علم نسب شناسى آگاهى كامل داشت و قبايل و خصلت هاى اخلاقى و روحى انها آشنا بود را به حضور طلبيد و از وى خواست كه براى آن حضرت همسرى شايسته و از قبيله اى كه اجدادش از شجاعان و دلير مردان باشند پيدا كند تا ثمره ازدواجشان فرزندانى شجاع و رشيد باشند پس از مدتى عقيل زنى از طايفه بنى كلاب را به حضرت معرفى كرد كه داراى آن ويژگى ها بود نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بود و نياكانش همه از دليرمردان بودند. حضرت با وى ازدواج نمود و او نيز وظيفه مادرى و سر پرستى براى فرزندان حضرت زهرا(عليها السلام) را به عهده گرفت و آنان را چون فرزندان خود بلكه بيشتر از فرزندانش دوست مى داشت گويند وقتى وى را فاطمه صدا مى زدند وى گفت مرا فاطمه صدا نكنيد زيرا فرزندان با شنيدن نام فاطمه به ياد غم هاى مادرشان مى افتند و ناراحت مى شوند بلكه مرا خادم خود بناميد. و حضرت على(عليه السلام) ولى را ام البنين يعنى مادر پسران ناميد و به اين نام شهرت يافت.
تولد حضرت عباس
حضرت ابوالفضل نخستين فرزند از چنين بانوى با معرفت و حق شناسى بود تولد وى، خانه على(عليه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى كه به دنيا آمد حضرت على(عليه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.
با آن كه اين نوزاد بسيار خوش منظر و زيبا بود به طورى كه وى را قمر بنى هاشم ناميده اند و به ماه شب چهارده تشبيه نموده اند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به اين علت بود كه عباس هم به معناى شير شرزه و خشمگين است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زيرا كه ايشان نسبت به ظالمان چهره اى خشمگين داشتند.
در روز هفتم تولدش گوسفندى را به عنوان عقيقه ذبح كردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.
با آن كه هنگام تولد پدر خوشحالى مى كند، حضرت گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و آستين دست هاى كوچك او را بالا مى زد و بر بازوان او بوسه مى زد و اشك مى ريخت حضرت در پاسخ ام البنين نسبت به اين كار فرمود اين دست ها براى كمك و يارى به برادرش حسين قطع خواهد شد.
حضرت عباس در خانه على(عليه السلام) و در دامان مادر با ايمان وفادارش و در كنار امام حسين رشد كرد و درس هاى بزرگ انسانيت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربيت خاص امام على(عليه السلام) بى شك در شكل دادن به شخصيت فكرى و روحى اين نوجوان سهم عمده اى داشت روزى حضرت على(عليه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زينب(عليها السلام) هم حضور داشت امام به اين كودك عزيز گفت به بگو يك عباس گفت يك فرمود بگو دو عباس خوددارى كرد و گفت شرم دارم با زبانى كه خدا را به يگانگى خوانده ام دو بگويم حضرت از معرفت اين فرزند خوشحال شد و پيشانى عباس را بوسيد.
شجاعت و شهامت عباس
دلاورى هاى اين نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ هاى آن حضرت با مخالفين نمودار بود كه برخى جلوه هايى از شجاعت اين نوجوان را در جنگ صفين در تاريخ ثبت كرده اند. گويند: در يكى از روزهاى نبرد صفين نوجوانى از سپاه على(عليه السلام) بيرون امد كه نقاب بر چهره داشت و از حركات او نشانه هاى شجاعت، هيبت و قدرت هويدا بود از سپاه شام كسى جرأت نكرد به ميدان بيايد معاويه يكى از مردان سپاه خود به نام ابى شقاء كه دلاورى نام آور بود را گفت به جنگ اين جوان برو وى گفت اى امير شأن بالاتر از آن است كه جنگ وى بروم بلكه من هفت پسر دارم و يكى از آنها را مى فرستم تا او را از پاى درآورد وى يكى از پسرانش را فرستاد كه از پاى درآمد پسر بعدى اش را فرستاد كه او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا اين كه هر هفت پسر در نبرد با او كشته شدند و در اين هنگام پدر خود به ميدان كارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتى چند ابن شعثاء نيز بمانند فرزندانش به هلاكت رسيد كه اين موجب تعجب حاضران شد حضرت على(عليه السلام) وى را فرا خواند و نقاب از چهره اش برداشت و پيشانى اش را بوسيد و در اين هنگام همگان ديدند كه اين نوچوان عباس بن على قمر بنى هاشم است.
و همچنين نقل كرده اند در جنگ صفين هنگامى كه سپاه معاويه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگى به سر مى برد جمعى را در ركاب امام حسين(عليه السلام) فرستاد كه شريعه فرات را از سپاه دشمن پس بگيرند كه در اين جمع كه موفق به باز كردن راه آب براى سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نيز حضور داشت.
پس از مرگ معاويه كه حاكم مدينه مى خواست از امام حسين(عليه السلام) براى خلافت يزيد بيعت بگيرد سى نفر از جوانان بنى هاشم به فرماندهى حضرت عباس با شمشيرهاى برهنه بيرون خانه و پشت در ايستاده بودند و منتظر اشاره امام بودند كه اگر نيازى باشد مانع بروز هر حادثه اى شوند و اينان در تحت فرماندهى حضرت عباس قرار داشتند.
فضائل عباس
حضرت امام سجاد درباره حضرت عباس مى فرمايد: خداوند عمويم عباس را رحمت كند كه در راه برادرش ايثار و فداكارى كرد و از جان خود گذشت چنان فداكارى كرد كه دو دستش قلم شد خداوند نيز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا كرد كه با آنها در بهشت با فرشتگان پرداز مى كند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسيار بزرگ دارد كه همه شهيدان در قيامت به او غبطه مى خورد.
چنانچه شاعر نيز در اين باب مى گويد:
چون اقتدا به جعفر طيار كرده ايم برد از ماست با پرِ جان در فضاى دوست
در پيروى زخط علمدار كربلاست دوستى كه داده ايم به راه رضاى درست
امام صادق نيز در ستايش از حضرت عباس مى فرمايد:
عموى ما عباس داراى بصيرة نافذ و ايمانى استوار بود همراه امام حسين جهاد كرد و آزمايش خوبى داد و به شهادت رسيد.
علم عباس
وى تنها به عنوان يك قهرمان نامدار و دلاور مطرح نبود بلكه فضائل علمى، تقوايى او و دانش رفيع را از خردسالى از سرچمشه علوم الهى به دست آورده بود چنانچه برخى روايات اشاره به اين نكته دارند كه وى از زمان كودكى شروع به تغذيه علمى نموده است.
مقام فقهى او بسيار بالا بوده است و در نزد راويان مورد وثوق و اعتماد بوده است و از جهت پارسايى در درجه بالا قرار داشت چنانچه برخى از رجاليون درباره ايشان گفته اند: عباس از فقيهان و دين شناسان اولاد ائمه بود، عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود و ديگران نيز وى را اين گونه تعريف نموده اند كه عباس از بزرگان و فاضلان فقهاى اهل بيت بود بلكه وى عالم استاد نديده بود.
حضرت عباس و امام حسين(عليهم السلام)
حضرت عباس همان جايگاه را نسبت به امام حسين(عليه السلام) داشت كه حضرت على نسبت به پيامبر(صلى الله عليه وآله)داشت ايشان پشتوانه و تكيه گاهى براى امام حسين بودند چنانچه امير المؤمنين چنين جايگاهى را نسبت به پيامبر داشت.
عباس همان طور كه على(عليه السلام) هميان نان و خرما به دوش مى گرفت و براى مستمندان مى برد او نيز به اتفاق برادرش حسين(عليه السلام) بسيارى از گرسنگان مدينه را سير مى كرد عباس همچنانكه على كه باب حوائج دربار پيامبر بود و هر كس رو به ساحت ايشان مى كرد اول على(عليه السلام) را مى خواند وى نيز باب حوائج آستان امام حسين بود و هر كس براى رفع حوائج به دربار حسين مى شتافت عباس را مى خواند.
عباس مانند پدر كه در بستر پيغمبر خوابيد و فداكارى كرد در روز عاشورا براى اطفال و آوردن آب فداكارى كرد.
القاب حضرت عباس
براى ايشان 16 لقب شمرده اند كه هر كدام جلوه اى از فضائل، كرامات و عظمت وى را نشان مى دهد و ما برخى از آنها را برمى شمريم.
1 ـ عباس: چون مثل شير حمله مى كرد دلير بود ترس در دل دشمن مى ريخت و فريادهاى حماسى اش لرزه بر اندام حريفان مى افكند.
2 ـ ابوالفضل: نام پسرش فضل بود و هم اين كه وى پدر فضيلت و خوبى ها بود و فضل و نيكى زاده او و مولود سرشت پاكش بود.
3 ـ ابوالقربه: (پدر مشك) به خاطر مشك آبى كه بر دوش مى گرفت و از كودكى ميان بنى هاشم سقايى مى كرد.
4 ـ سقا: به خاطر اين كه آب آور تشنگان بخصوص در سفر كربلا بود.
5 ـ قمر بنى هاشم: وى در ميان بنى هاشم زيباترين و جذاب ترين چهره را داشت و چنين ماه درخشان در شب تار مى درخشيد.
6 ـ باب الحوائج: آستان رفيعش قبله حاجات و توسل به آن حضرت بر آورند و نياز دردمندان است.
زيارت نامه حضرت ابوالفضل العباس(ع)
سَلامُ اللهِ وَسَلامُ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ، وَاَنْبِيائِهِ الْمُرْسَلينَ، وَعِبادِهِ الصّالِحينَ، وَجَميعِ الشُّهَداءِ وَالصِّدّيقينَ، وَالزَّاكِياتُ الطَّيِّباتُ فيـما تَغْتَدي وَتَرُوحُ، عَلَيْكَ يَا بْنَ أميرِ الْمُؤْمِنينَ، أشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْليمِ، وَالتَّصْديقِ وَالْوَفاءِ وَالنَّصيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ الْمُرْسَلِ، وَالسِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ، وَالدَّليلِ الْعالِمِ، وَالْوَصِيِّ الْمُبَلِّغِ، وَالْمَظْلُومِ الْمُهْتَضَمِ. فَجَزاكَ اللهُ عَنْ رَسُولِهِ وَعَنْ أميرِ الْمُؤْمِنينَ وَعَنِ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أفْضَلَ الْجَزاءِ، بِما صَبَرْتَ وَاحْتَسَبْتَ وَأعَنْتَ، فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، لَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَكَ وَلَعَنَ اللهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّكَ، وَاسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِكَ، وَلَعَنَ اللهُ مَنْ حالَ بَيْنَكَ وَبَيْنَ ماءِ الْفُراتِ، أشْهَدُ اَنَّكَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً، وَأنَّ اللهَ مُنْجِزٌ لَكُمْ ما وَعَدَكُمْ. جِئْتُكَ يَا بْنَ أميرِ اْلُمْؤْمِنينَ وَافِداً إِلَيْكُمْ، وَقَلْبي مُسَلِّمٌ لَكُمْ، وَأنَا لَكُمْ تابِـعٌ، وَنُـصْرَتي لَكُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّى يَحْكُمَ اللهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحاكِمينَ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ عَدُوِّكُمْ، إنّي بِكُمْ وَبِإيابِكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنينَ، وَبِمَنْ خالَفَكُمْ وَقَتَلَكُمْ مِنَ الْكافَرينَ، قَتَلَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ بِالأيدي وَالألْسُنِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أيُّهَا الْعَبْدُ، الصّالِحُ، الْمُطيعُ للهِ وَلِرَسُولِهِ، وَلأميرِ الْمُؤْمِنينَ وَالْحَسَنِ والْحُسَيْنِ عَلَيْهِمْ اَلسَّلامُ، واَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ وَمَغْفِرَتُهُ وَرِضْوانُهُ وَعَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ. أشْهَدُ واُشْهِدُ اللهَ أنَّكَ مَضَــيْتَ عَلى ما مَـــضى عَلَيْهِ الْبَدْرِيُّونَ، وَالُمجاهِدُونَ فِي سَبيلِ اللهِ، الْمُناصِحُونَ لَهُ فِي جِهادِ أعْدائِهِ، الْمُبالِغُونَ فِي نُـصْرَةِ أوْلِيائِهِ، الذّابُّونَ عَنْ أحِبّائِهِ، فَجَزاكَ اللهُ أفْضَلَ الْجَزاءِ، وَأكْثَرَ الْجَزاءِ، وَأوْفَرَ الْجَزاءِ، وَاَوْفى جَزاءِ أحَدٍ مِمَّنْ وَفى بِبَيْعَتِهِ، وَاسْتَجابَ لَهُ دَعْوَتَهُ وَأطاع وُلاةَ، أمْرِهِ. أشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بالَغْتَ فِي النَّصيحَةِ، وَأعْطَيْتَ غايَةَ اْلَمجْهُودِ، فَبَعَثَكَ اللهُ فِي الشُّهَداءِ، وَجَعَلَ رُوحَكَ مَعَ أرْواحِ السُّعَداءِ، وَأعْطاكَ مِنْ جِنانِهِ أَفْسَحَها مَنْزِلاً وَأفْضَلَها غُرَفاً، وَرَفَعَ ذِكْرَكَ فِي عِلِّيّينَ، وَحَـشَرَكَ مَعَ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً. أشْهَدُ أنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْكُلْ، وَأنَّكَ مَضَيْتَ عَلى بَصيرَة مِنْ أمْرِكَ مُقْتَدِياً بِالصّالِحينَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِيّينَ، جَمَعَ اللهُبَيْنَنا وَبَيْنَكَ وَبَيْنَ رَسُولِهِ وَأوْلِيائِهِ فِي مَنازِلِ الُمحْسِنينَ، فَإنَّهُ أرْحَمُ الرّاحِمينَ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَلا تَدَعْ لي فِي هذَا الْمَكانِ الْمُكَرَّمِ وَالْمَشْهَدِ المُعَظَّمِ ذَنْباً اِلاّ غَفَرْتَهُ، وَلا هَمّاً اِلاّ فَرَّجَتَهُ، وَلا مَرَضاً اِلاّ شَفَيْتَهُ، وَلا عَيْباً اِلاّ سَتَرْتَهُ، وَلا رِزْقاً اِلاّ بَسَطْتَهُ، وَلا خَوْفاً الاّ آمَنْتَهُ، وَلا شَمْلاً اِلاّ جَمَعْتَهُ، وَلا غائِباً اِلاّ حَفَظْتَهُ وَاَدْنَيْتَهُ، وَلا حاجَةً مِنْ حَوائِجِ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ لَكَ فيها رِضىً وَلِيَ فيها صَلاحٌ اِلاّ قَضَيْتَها يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ. اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ ابْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَوَّلِ الْقَوْمِ اِسْلاماً وَاَقْدَمِهِمْ ايماناً وَاَقْوَمِهِمْ بِدينِ اللهِ، وَاَحْوَطِهِمْ عَلَى الاِسْلامِ، اَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ للهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاَخيكَ فَنِعْمَ الاَخُ الْمُواسي، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمَتْكَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اسْتَحَلَّتْ مِنْكَ الَمحارِمَ، وَانْتَهَكَتْ حُرْمَةَ الاِسْلامِ، فَنِعْمَ الصّابِرُ الْمجاهِدُ الُمحامِي النّاصِرُ وَالاْخُ الدّافِعُ عَنْ اَخيهِ، الُمجيبُ اِلى طاعَةِ رَبِّهِ، الرّاغِبُ فيـما زَهِدَ فيهِ غَيْرُهُ مِنَ الثَّوابِ الْجَزيلِ وَالثَّناءِ الْجَميلِ، وَاَلْحَقَكَ اللهُ بِدَرَجَةِ آبائِكَ فِي جَنّاتِ النَّعيمِ، اَللّـهُمَّ اِنّي تَعَرَّضْتُ لِزِيارَةِ اَوْلِيائِكَ رَغْبَةً فِي ثَوابِكَ وَرَجاءً لِمَغْفِرَتِكَ وَجَزيلِ اِحْسانِكَ، فَاَسْاَلُكَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ، وَاَنْ تَجْعَلَ رِزْقي بِهِمْ دارّاً وَعَيْشي بِهِمْ قارّاً، وَزِيارَتي بِهِمْ مَقْبُولَةً وَحَياتي بِهِمْ طَيِّبَةً، وَاَدْرِجْني اِدْراجَ الْمُكْرَمينَ، وَاجْعَلْني مِمَّنْ يَنْقَلِبُ مِنْ زِيارَةِ مَشاهِدِ اَحِبّائِكَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً، قَدِ اسْتَوْجَبَ غُفْرانَ الذُّنُوبِ وَسَتْرَ الْعُيُوبِ وَكَشْفَ الْكُرُوبِ، اِنَّكَ اَهْلُ التَّقْوى وَاَهْلُ الْمَغْفِرَةِ . اَسْتَوْدِعُكَ اللهَ وَاَسْتَرْعيكَ وَاَقْرَأُ عَلَيْكَ اَلسَّلامَ، آمَنّا بِاللهِ وَبِرَسُولِهِ وَبِكِتابِهِ وَبِما جاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللهِ، اَللّـهُمَّ فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ، اَللّـهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتي قَبْرَ ابْنِ اَخي رَسُولِكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَارْزُقْني زِيارَتَهُ اَبَداً ما اَبْقَيْتَني وَاحْشُرْني مَعَهُ وَمَعَ آبائِهِ فِي الجِنانِ، وَعَرِّفْ بَيْني وَبَيْنَهُ وَبَيْنَ رَسُولِكَ وَاَوْلِيائِكَ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَوَفَّني عَلَى الاْيمانِ بِكَ وَالتَّصْديقِ بِرَسُولِكَ وَالْوِلايَةِ لِعَليِّ بْنِ اَبي طالِب وَالاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ وَالْبَراءَةِ مِنْ عَدُوِّهِمْ، فَاِنّي قَدْ رَضيتُ يا رَبِّي بِذلِكَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد. وتدعو لنفسك ولوالديك وللمؤمنين والمسلمين وتخير من الدعاء. |
زندگي نامه حضرت ابوالفضل العباس (ع)
|
راز چشمه حرم اقا
راز چشمه حرم حضرت ابوالفضل + تصاویر
اما یک فرد از خدا بیخبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، میخواهم آزمایش کنم این آب از کجا میآید و بعد آن دو چشم را کور کرد و هر چه تلاش کردند، آن دو چشمه احیا نشد.
اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشمهای کور شده را شفا میداد .
از ۵۰ سال قبل تا کنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد میشود.
وی ادامه داد: شما به خوبی میدانید اگر آب به مدت ۱۰ روز در یک جا بماند گندیده میشود، اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب میماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.
وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحبالزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب میاید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بستهاند.(پایگاه اطلاع رسانی سازمان حج و زیارت)
این آب چند ویژگی دارد. اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است.
ویژگی دوم آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(ع) است آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمیکند.
حضرت ابوالفضل العباس(ع)
خاندان حضرت عباس (ع):
در سال 26 هجري قمري، حضرت عباس (ع) پايه عرصه گيتي نهاد. مادر گراميش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربيعه بن عامر كلبي و كنيه اش (ام البنين) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، كه اميرالمومنين از برادرش عقيل، كه به اصل و نسب قبايل آگاه بود، درخواست كرد زني را از دودماني شجاع براي او خواستگاري كند و عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را براي آن حضرت خواستگاري كرد و ازدواج صورت گرفت.
اميرالمومنين (ع) از اين بانوي گرامي، صاحب چهار پسر به نامهاي عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران ديگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خويش، حسين (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار كردند.
ارادت قلبي ام البنين (س) به خاندان پيامبر (ص) آنقدر بود كه امام حسين (ع) را از فرزندان خود بيشتر دوست مي داشت؛ بطوري كه وقتي به اين بانوي گرامي خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسين (ع) باخبر سازيد و چون خبر شهادت امام حسين (ع) به او داده شد، فرمود رگهاي قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زير اين آسمان كبود است، فداي امام حسين (ع).
دوران كودكي حضرت ابوالفضل العباس (ع):
در روزهاى كودكى عباس، پدر گرانقدرش چون آيينه معرفت، ايمان، دانايى و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانىاش بر وى تاثير مىنهاد. او از دانش و بينش على(ع) بهره مىبرد. حضرت در باره تكامل و پويايى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در كودكى علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مىگيرد، از من معارف فرا گرفت. در آغازين روزهايى كه الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو يك. عباس گفت: يك حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى كرد و گفت: شرم مىكنم با زبانى كه خدا را به يگانگى خوانده ام، دو بگويم.
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده اى پاك و مبارك براى ايام نوجوانى و جوانى عباس فراهم كرد تا در آينده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه كه على(ع) با نگاه بصيرت آميز خود آينده عباس را نظاره مىكرد، با لبختدى رضايت آميز، سرشك غم از ديدگان جارى مىكرد و چون همسر مهربانش از علت گريه مىپرسيد، مىفرمود: دستان عباس در راه يارى حسين(ع) قطع خواهد شد.
آنگاه
از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنين خبر مىداد: پروردگار متعال دو
بال به او خواهد داد تا به سان عمويش جعفر بن ابىطالب در بهشت پرواز
كند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مىداشت تا پاره پيكرش را ببوسد ،
ببويد و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اينرو لحظهاى عباس را از
خود دور نمىساخت. فرزند پاكدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، كه
با پدر زيست، هميشه در حرب و محراب و غربت و وطن در كنار او حضور داشت.
در ايام دشوار خلافت، لحظه اى از وى جدا نشد و آنگاه كه در سال37 هجرى
قمرى جنگ صفين پيش آمد، با آن كه حدود دوازده سال داشت، حماسهاى جاويد
آفريد.
مقام علمي حضرت عباس (ع):
حضرت عباس (ع) در خانه اي زاده شد كه جايگاه دانش و حكمت بود. آن جناب از محضر اميرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) كسب فيض كردند و از مقام والاي علمي برخوردار شدند. لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است كه فرموده اند: زق العلم زقا، يعني همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقيماً غذا مي دهد، اهل بيت (ع) نيز مستقيماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.
علامه محقق، شيخ عبدالله ممقاني، در كتاب نفيس تنقيح المقال، در مورد مقام علمي و معنوي ايشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقيه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصيتي عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود.
مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):
اگر بخواهيم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از ديدگاه امامان معصوم (ع) دريابيم، كافي است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه كنيم.
در شب عاشورا، وقتي دشمن در مقابل كاروان امام حسين (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فرياد كرد، امام حسين (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود: برادر جان، جانم به فدايت، سوار مركب شو و نزد اين قوم برو و از ايشان سوال كن كه به چه منظور آمده اند و چه مي خواهند.
در اين ماجرا دو نكته مهم وجود دارد يكي آنكه امام به حضرت عباس مي فرمايد: من فدايت شوم. اين عبارت دلالت بر عظمت شخصيت عباس (ع) دارد، زيرا امام معصوم العياذ بالله سخني بي مورد و گزاف نمي گويد و نكته دوم آنكه، حضرت به عنوان نماينده خود عباس (ع) را به اردوي دشمن مي فرستد.
روز عاشورا هنگامي كه حضرت عباس (ع) از ا سب بر روي زمين افتاد، امام حسين (ع) فرمودند:(الان انكسر ظهري و قلت حياتي) يعني (اكنون پشتم شكست و چاره ام كم شد). اين جمله بيانگر اهميت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتيباني از امام حسين (ع) است.
امام زمان (ع)، در قسمتي از زيارتنامه اي كه براي شهداي كربلا ايراد كردند، حضرت عباس (ع) را چنين مورد خطاب قرار مي دهند: السلام علي ابي الفضل العباس بن اميرالمومنين المواسي اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادي له،الوافي الساعي اليه بمائه، المقطوعه يداه لعن الله قاتله يزيد بن الرقاد الجهني و حكيم بن طفيل الطائي.
امام زين العابدين (ع) به عبيدالله بن عباس بن علي بن ابي طالب (ع) نظر افكند و اشكش جاري شد. سپس فرمود:هيچ روزي بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زيرا در آن روز عموي پيامبر، شير خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب كشته شد و بعد از آن روز بر پيامبر هيچ روزي سخت از روز جنگ موته نبود، زيرا در آن روز پسر عموي پيامبر جعفر بن ابي طالب كشته شد سپس امام زين العابدين (ع) فرمود: هيچ روزي همچون روز مصيبت حضرت امام حسين (ع) نيست كه سي هزار تن در مقابل امام حسين (ع) ايستادند و مي پنداشتند، كه از امت اسلام هستند و هر يك از آنها مي خواستند از طريق ريختن خون امام حسين (ع) به نزد پروردگار مي انداخت و ايشان را موعظه مي فرمود و كار را تا آنجا كشاندند كه آن حضرت را از روي ظلم وجور و دشمني به شهادت رساندند. آنگاه امام زين العابدين (ع) فرمود: خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت كند كه به حق ايثار كرد و امتحان شد و جان خود را فداي برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض، دو بال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابي طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقيق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتي دارد كه روز قيامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه مي خورند.
ايثار و جانبازي، راز و رمز تعالي حضرت عباس (ع):
با توجه به رواياتي كه در شان حضرت عباس (ع) از ائمه عليهم السلام رسيده و در آن به ايثار و فداكاري در راه امام خويش تصريح شده است، به روشني، فضيلت و مقام آن بزرگوار آشكار مي شود. حضرت عباس (ع) فرزند كسي است كه آيه ( و من الناس يشري نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودماني است كه اسوه ايثار و از خودگذشتگي بودند و سوره هل اتي، در شان ايثار ايشان نازل شده است.
فداكاري، ايثار و جانبازي در اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ به طوري كه اميرمومنان در جايي ايثار را برترين فضيلت اخلاقي مي داند.
در جايي ديگر، علي (ع) ايثار را بالاترين عبادت معرفي مي نمايد و در روايتي ديگر غايت و هدف تمام مكارم اخلاقي را ايثار و از خودگذشتگي مي داند.
علي (ع) در قسمتي از نامه خود به حارث همداني مي فرمايد: بدان كه برترين مومنان كسي است كه در گذشتن از جان و خانواده و مال خويش از ديگر مومنان برتر باشد.
حال در اينجا اين سوال مطرح مي شود كه، مگر ساير شهيدان از جان خود نگذشتند، پس چه چيزي حضرت عباس را از ساير شهيدان متمايز مي سازد؟
جواب اين است كه معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهيدان والاتر و اطاعتش از امام خويش، كاملتر بود. براساس ديدگاه اسلام و مكتب اهل بيت (ع) آنچه اعمال نيك را از يكديگر متمايز مي سازد و ارزش اعمال را متفاوت مي كند، همان معرفت و بينش و نيت شخص است و كلام پيامبر اسلام (ص) كه فرمود:
(ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين) شايد ناظر به اين معنا باشد.
در ضمن رواياتي كه در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهاي گوناگون و متفاوت نقل شده، به اين دليل است كه ثواب يا عذاب يك عمل معين، با توجه به معرفت و نيت عامل آن متفاوت مي شود. به عنوان مثال، ثواب زيارت امام رضا (ع) در روايتهاي معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضي روايات تصريح شده كه اين تفاوت ثواب، به دليل تفاوت در معرفت اشخاص است.
آري حضرت عباس (ع) با كمال معرفت در راه دين و امام خويش جانبازي نمود و مراحل كمال و تعالي را طي كرد.
القاب تابناك حضرت ابوالفضل العباس (ع)
1. قمر بنىهاشم
بهره مندى بسيار عباس از جمال و جلال و سيماى سپيد و زيبا و سيرت سبز و نورانى، زمينه ساز اين لقب است.
2. باب الحوائج
كريمى از دودمان كريمان كه چون حاجتمندى سوى او روى كند، خواسته هايش را برآورده مىسازد.
3. طيار
بيانگر مقام و عظمت حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.
4. الشهيد
شهادت، كه نشان نمايان ابوالفضل(ع) است و در چهره حيات او درخشندگى بسيار دارد، زمينه ساز اين لقب است
5.سقا
دلاورى عباس در صحنه هاى حيرت آور آبرسانى به تشنگان، سبب اين لقب شد.
6. عبد صالح
لقبى كه حضرت صادق(ع) در زيارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد:
السلام عليك ايها العبد الصالح.� سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.
7. سپه سالار
صاحب لواء يا سپه سالار لقب بزرگترين شخصيت نظامى است و عباس در روز عاشورا اين لقب را از آن خود ساخت.
8. پرچمدار و علمدار
يادآور دلاوى و حفظ لشكر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) اين لقب را برايش به ارمغان آورد.
9. ابوقربه (صاحب مشك)، عميد (ياور دين خدا)، سفير (نماينده حجت خدا)،
صابر (شكيبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع
حق)، مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات ديگران) و ... از ديگر
لقبهاى ابوالفضل است.