شهرقم را قم بخوانم يابهشت ديگرى
نَبوَد از اين واژه هرگز واژه زيباترى
خاك قم را گر جلال وجاه بخشيده خدا
چون درآغوشش گرفته جاى گنج گوهرى
گوهر ارزنده درياى عصمت كزشرف
تارك قم رابود پيوسته زيبا افسرى
حضرت معصومه دُرّ و خاك قم همچون صدف
درميان بگرفته او را همچنان انگشترى
اسوۀ نسوان عالم بضعۀ خيرالنساء
داده مارا در حريمش افتخار نوكرى
روضه رضوان او را برتر ازجنت بدان
چون صفاى روضه اش دارد به جنت برترى
هم بود اُخت الرّضا هم عمۀ ابن الرّضا
كز وجودش شهر قم سوى جِنان گردد درى
بعد زينب درجهان هرگز نبيند روزگار
از تو اى بانوى عظما مهربان تر خواهرى
آه و افسوس ازغمى كز روزگار آمدتو را
بردل ازهجر برادر اى گل پيغمبرى
كن شفاعت از«امين» اى ميوۀ قلب رسول
چون پس از زهرا و زينب كارساز محشرى
شاعر : حاج رضا فلاح « امین »
--------
توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد