عیدالله الاکبر اشعار ویژه عید غدیر

ترتیل قرآن کریم 30 جزء

 

بخش های ویژه سایت مداحان قم
اخبار مذهبی , مداحی , مداحان , شاعران
اشعار مذهبی , اشعار مداحی
دانلود مداحی , مداحان اهلبیت ,مداحان قم
گلزار شهدای مجازی,وصیت نامه خاطرات شهدا کلیپ شهدا صدای شهدا
معرفی نامه و زندگی نامه مداحان و شاعران اهل بیت

اوقات شرعی

افراد آنلاین

ما 29 کاربر آنلاین داریم

آمار بازدیدکنندگان

امروز
دیروز
این هفته
این ماه
کل آمار
4259
3934
4259
115422
31153019
Your IP: 18.191.108.168

تا به پای شیر حق درِّ سخن سازم نثار

فکر و ذکرم سخت در زنجیر حیرت شد دچار

گر نگویم وصف او را دل نمی‌گیرد قرار

ور بگویم، گردم از ضعف کلامم شرمسار

به که گویم آنچه را فرمود حی کردگار:

لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار

****

وجه ذات لا مکان فرمانده امکان علی است

شیر حق، شمشیر حق، حق را بهین میزان علی است

قلب قرآن، جان قرآن، هستی قرآن علی است

دین علی، روح جوانمردی علی، ایمان علی است

هر جوانمردی دهد تا صبح محشر این شعار:

لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار

****

روز جنگ بدر همچون بدر تابان جلوه کرد

بدر نه، بالله قسم در ملک امکان جلوه کرد

وز رخش تا صبح محشر، نور ایمان جلوه کرد

از دم شمشیر او فتح نمایان جلوه کرد

تیغ هم در دست او می‌گفت بین کارزار:

لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار

****

زیر سم مرکبش کوه احد لرزید سخت

آتش از تیغش به جان دشمنان بارید سخت

شیر بود و یکتنه بر لشکری غرید سخت

با تن مجروح دور مصطفی گردید سخت

بانگ می‌زد دم به دم جبریل در آن گیرودار:

لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار

****

بعد فتح جنگ بدر و بعد پیکار اُحُد

جنگ احزاب آمد و بیدادِ عَمر و عبدود

آنکه بودی با هزاران لشکرش پیکار، خود

تا که بر رزمش مصمم حیدر کرار شد

گفت پیغمبر چو دید آن قدرت و آن اقتدار:

لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار

****

خواند در خندق پیمبر شیر حق را کل دین

عمرو شد با ذوالفقار خشم او نقش زمین

باز شد پیروز از میدان، امیرالمؤمنین

آمد از جان‌آفرین بر دست و تیغش آفرین

سنگ‌ها و کوه‌ها گفتند با هم آشکار:

لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار

****

این نه مدح اوست گر گویی در از خیبر گرفت

یا که با شمشیر از عمرو دلاور سر گرفت

یا که تیغش عقده‌ها از قلب پیغمبر گرفت

کو به انگشتی زمام از خسرو خاور گرفت

کرد ختم الانبیا بر دست و تیغش افتخار

لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار

****

دست حق، دست محمّد، دست قرآن، حیدر است

متکی بر بازویش روز اُحد، پیغمبر است

صبر او از فتح احزاب و اُحد، بالاتر است

شاهد تنهایی زهرای خود پشت در است

در غلاف صبر او شمشیر می‌شد بی‌قرار:

لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار

****

او که می‌افتاد بر پایش سرِ سردارها

دم به دم از زیر دستانش رسید آزارها

چاه هم لبریز شد از اشک چشمش بارها

مار گردیدند بهر قصد جانش یارها

از شکیبایی او پیچید بر خود روزگار

لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار

****

آنکه بودی شاهد رزم و شجاعت‌های او

دید چون در سلسله دست جهان‌آرای او

پیش چشمش حمله‌ور گشتند بر زهرای او

گفت حق را یافتم امروز در سیمای او

دین حق از صبر او مانَد به عالم پایدار

لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار

****

ای تمام دین ولایت، یا امیرالمؤمنین

کتف احمد جای پایت یا امیرالمؤمنین

دل حریم با صفایت یا امیرالمؤمنین

نظم «میثم» در ثنایت یا امیرالمؤمنین

شد به این مصراع ختم از جانب پروردگار:

لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
 

شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)

--------

توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد

درصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر
 
Tags: تا به پای شیر حق درِّ سخن سازم نثارفکر و ذکرم سخت در زنجیر حیرت شد دچارگر نگویم وصف او را دل نمی‌گیرد قرارور بگویم، گردم از ضعف کلامم شرمساربه که گویم آنچه را فرمود حی کردگار:لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار****وجه ذات لا مکان فرمانده امکان علی استشیر حق، شمشیر حق، حق را بهین میزان علی استقلب قرآن، جان قرآن، هستی قرآن علی استدین علی، روح جوانمردی علی، ایمان علی استهر جوانمردی دهد تا صبح محشر این شعار:لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار****روز جنگ بدر همچون بدر تابان جلوه کردبدر نه، بالله قسم در ملک امکان جلوه کردوز رخش تا صبح محشر، نور ایمان جلوه کرداز دم شمشیر او فتح نمایان جلوه کردتیغ هم در دست او می‌گفت بین کارزار:لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار****زیر سم مرکبش کوه احد لرزید سختآتش از تیغش به جان دشمنان بارید سختشیر بود و یکتنه بر لشکری غرید سختبا تن مجروح دور مصطفی گردید سختبانگ می‌زد دم به دم جبریل در آن گیرودار:لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار****بعد فتح جنگ بدر و بعد پیکار اُحُدجنگ احزاب آمد و بیدادِ عَمر و عبدودآنکه بودی با هزاران لشکرش پیکار، خودتا که بر رزمش مصمم حیدر کرار شدگفت پیغمبر چو دید آن قدرت و آن اقتدار:لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار****خواند در خندق پیمبر شیر حق را کل دینعمرو شد با ذوالفقار خشم او نقش زمینباز شد پیروز از میدان، امیرالمؤمنینآمد از جان‌آفرین بر دست و تیغش آفرینسنگ‌ها و کوه‌ها گفتند با هم آشکار:لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار****این نه مدح اوست گر گویی در از خیبر گرفتیا که با شمشیر از عمرو دلاور سر گرفتیا که تیغش عقده‌ها از قلب پیغمبر گرفتکو به انگشتی زمام از خسرو خاور گرفتکرد ختم الانبیا بر دست و تیغش افتخارلافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار****دست حق، دست محمّد، دست قرآن، حیدر استمتکی بر بازویش روز اُحد، پیغمبر استصبر او از فتح احزاب و اُحد، بالاتر استشاهد تنهایی زهرای خود پشت در استدر غلاف صبر او شمشیر می‌شد بی‌قرار:لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار****او که می‌افتاد بر پایش سرِ سردارهادم به دم از زیر دستانش رسید آزارهاچاه هم لبریز شد از اشک چشمش بارهامار گردیدند بهر قصد جانش یارهااز شکیبایی او پیچید بر خود روزگارلافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار****آنکه بودی شاهد رزم و شجاعت‌های اودید چون در سلسله دست جهان‌آرای اوپیش چشمش حمله‌ور گشتند بر زهرای اوگفت حق را یافتم امروز در سیمای اودین حق از صبر او مانَد به عالم پایدارلافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار****ای تمام دین ولایت، یا امیرالمؤمنینکتف احمد جای پایت یا امیرالمؤمنیندل حریم با صفایت یا امیرالمؤمنیننظم «میثم» در ثنایت یا امیرالمؤمنینشد به این مصراع ختم از جانب پروردگار:لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)--------توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارددرصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تغییر کد امنیتی

این سایت توسط گروه مهندسی نرم افزار انعکاس برتر طراحی و اجرا شده است