لبم به شوق تبسّم چو غنچهاى وا شد
چرا كه عالم هستى زغم مبرّا شد
به روز سوّم شعبان كه مولد عشق است
اسير عشق حسينى دلِ مسيحا شد
سخن ز عرصه سينا مگو مگو اينجا
كه محو پرتو نورش وجود موسى شد
طلوع مِهر فروزان ز مِهر او جارى
شكوه صبح دل آرا زِ او دل آرا شد
سُرود رود خروشان به مدح او گويا
زُلالِ چشمه جوشان ز او چو دريا شد
حَرير سبز چمن در بهار ميلادش
صفا گرفت و به يُمنَش دوباره احيا شد
كجا ز روضه رضوان سخن توانم گفت
چرا كه روضه رضوان زِ او مصفا شد
مِى طهور بهشتى ز جام او لبريز
كه مستِ باده عشقش مِى طهورا شد
على به روى گُلش زد تبسُّمى زيبا
كه وقت شادى و شور و سرور مولا شد
خدا به زهره زهرا ستارهاى بخشيد
كه چلچراغ دلِ مرتضى و زهرا شد
كجا زِ عهده مدحش بشر بُرون آيد
كسى كه مادح وصفش علىِّ اعلا شد
مرا به مدح حسينش خدا اجازت داد
زبان الكنم از اين مديحه گويا شد
« امين » وحىِ خدا هم زِ مدح او عاجز
كه او حسين و خدا بر حسين شيدا شد
شاعر : حاج رضا فلاح (امین)
--------
توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد