مى‏رسد ازحجرۀ دربسته‏اى

« مظهر جود »

مى‏رسد ازحجرۀ دربسته‏اى

ناله‏هاىِ سينه سوزِ خسته‏اى

ازدلِ تنگى،حكايت مى‏كند

سوز و سازى را،روايت مى‏كند

در ديارغربت ازسوزِ جگر

مى‏زندچون مرغِ بِسمِل بال وپر

ازجفاى مُعتصم دارد نوا

حجّتِ حق حضرتِ ابن الرضا

زهرِكينبرپيكرشآتشكشيد

تاكه جانِ حضرتش بر لب رسيد

ازچه شد مسمومِ خصمِ بدنَهاد

مظهر جودِ خداوندى جواد

همچو جّدش تشنه جان تسليم كرد

كربلارازين عطش ترسيم كرد

گرچه جسمش روى بامِ خانه بود

تاسه روز آن حجتِ جانانه بود

ليك ازبالِ كبوتر بر تنش

سايبان آمد ز لطف ذوالمَنش

پس چرا جسمِ حسينِ سرجدا

درميانِ قتلگاهِ كربلا

تاسه روز از آفتاب ايمن نبود

شام هم ازماهتاب ايمن نبود

بازگويم ! ازجوادَ الاوصيا

زان كه شد قربانىِ دينِ خدا

بود او را روز و شب درپيش عين

كربلاى جَدِّ مظلومش حسين

عمركوتاهش سراسر نور بود

سوگِ او احيا گرِ عاشور بود

نوحه گرشد از غمش روح « الامين »

غَمسرا درماتمش عَرش بَرين

شاعر : حاج رضا فلاح «امین»

--------

توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد

درصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر

Tags: « مظهر جود »مى‏رسد ازحجرۀ دربسته‏اىناله‏هاىِ سينه سوزِ خسته‏اىازدلِ تنگى،حكايت مى‏كندسوز و سازى را،روايت مى‏كنددر ديارغربت ازسوزِ جگرمى‏زندچون مرغِ بِسمِل بال وپرازجفاى مُعتصم دارد نواحجّتِ حق حضرتِ ابن الرضازهرِكينبرپيكرشآتشكشيدتاكه جانِ حضرتش بر لب رسيدازچه شد مسمومِ خصمِ بدنَهادمظهر جودِ خداوندى جوادهمچو جّدش تشنه جان تسليم كردكربلارازين عطش ترسيم كردگرچه جسمش روى بامِ خانه بودتاسه روز آن حجتِ جانانه بودليك ازبالِ كبوتر بر تنشسايبان آمد ز لطف ذوالمَنشپس چرا جسمِ حسينِ سرجدادرميانِ قتلگاهِ كربلاتاسه روز از آفتاب ايمن نبودشام هم ازماهتاب ايمن نبودبازگويم ! ازجوادَ الاوصيازان كه شد قربانىِ دينِ خدابود او را روز و شب درپيش عينكربلاى جَدِّ مظلومش حسينعمركوتاهش سراسر نور بودسوگِ او احيا گرِ عاشور بودنوحه گرشد از غمش روح « الامين »غَمسرا درماتمش عَرش بَرينشاعر : حاج رضا فلاح «امین»--------توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارددرصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر