گرچه بیمارم و حالم ز دلم زار ترست

گرچه بیمارم و حالم ز دلم زار ترست

ولی از پیکر من چشم تو بیمار ترست

درد و غم با من و دل هست وفادار، اما

با تن من غل و زنجیر وفادار ترست

مهر بی مهر شده با من و می تابد سخت

آسمان، سخت ز بیمار تو تب دار ترست

گرچه دشوار بود راس تو دیدن بر نی

دیدن قاتل خون خوار تو دشوار ترست

آیه ی کهف، سزاوار لب پاک بود

ولی از پاک لبان تو سزاوار ترست

همه هستند فداکار در این راه اما

از میان اسرا عمه فداکار ترست

لاله ای نیست در این دشت که بی داغ بود

ولی از چهر تو این داغ  پدیدار ترست