شهادت - به زخم فرق تو نازد خداي داد گرت

به زخم فرق تو نازد خداي داد گرت

كه گشت آب وضوي نماز خون سرت

نشست تيغ به فرق سرت چهار انگشت

درست وقت دعا جاي سجده شد   سپرت

ستارگان همه تا صبح گريه مي كردند

به لحظه هاي مناجات و گريه سحرت

به فرق پاك تو يك زخم را همه ديدند

چه زخم ها كه نديدند و بود بر جگرت

چه سال ها كه عزا دار همسرت بودي

به ديده اشك عزا بود و بر جگر شررت

زدشمنان چه بگويم كه با تو چون كردند

شكست روز و شب از جهل دوستان كمرت

خبر نداشت كسي از غم دلت ، يك عمر

سكوت كردي و مي سوخت پاي تا به سرت

تو آن هماي هميشه بلند پروازي

كه با شهادت زهرا شكست بال و پرت

ستاده اند ملايك به پيشواز، ولي

نشسته اند يتيمان كوفه منتظرت

ز هوش رفتي و افتادي و همه ديدند

كه شسته شد سرت از اشك ديدة پسرت

تمام عمر ز وصف تو دم زند "ميثم"

به اين اميد كه فردا نيفتد از نظرت

شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)

--------

توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد

درصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر