این قلعه ی بسته حیدری میخواهد

این قلعه ی بسته حیدری میخواهد
عباس صفت ، دلاوری میخواهد
امروز که غزه کربلایی دگر است
اسلام حسین دیگری می خواهد


با ترس سفر سینه زدن بیهوده است
آنسوی خطر سینه زدن بیهوده است
از سینه سپر کردن اگر میترسی
شب تا به سحر سینه زدن بیهوده است


صدها سر و دست و چشم و پایی دیگر
یک قتلگه خون و ندایی دیگر
پیچیده طنین درد ‹‹هل من ناصر››
در غزه میان کربلایی دیگر


بگذار بساط آه و واویلا را
خواهیم گرفت رخصت آقا را
آغشته به خون است محرم امسال
باید که به غزه برد هیئت ها را



آغشته به زخمهای سرگردانیم
از مصلحت سکوتتان حیرانیم
بر شانه علم شاخه زیتون داریم
امسال لهوف غزه را میخوانیم


برخیز که در عشق خطر باید کرد
در راه خدا سینه سپر باید کرد
از غزه صدای العطش می آید
یاران حسین(ع) را خبر باید کرد


وقتی که تمام شد عزا می آییم
با اسلحه ی اشک و دعا می آییم
فعلا سرمان به کار هیئت گرم است
غزه ! تو صبور باش ما می آییم!