خاطره ای از شهید مهدی باکری

کلاً آدم توداری بود. چه زمان جنگ و چه  قبل از انقلاب. حدوداً سال50 بود که دوتا برادر بزرگش رو دستگیر کردن.

یکیشون اعدام شد و یکی هم به حبس ابد محکوم شد. واسه ی همین توی دانشگاه، مهدی رو کاملاً زیر نظر داشتن. معلوم بود که مواظبشن. اونم اصلا شلوغ کاری نمی کرد و خیلی آروم و سر به زیر به نظر می اومد. طوری که هیچکس حتی فکرش رو نمی کرد پشت همه ی این مبارزات، مهدی باشه. چون خیلی یواشکی به همه خط می داد و از پشت پرده، فعالیت ها رو سازماندهی می کرد.

حتی توی دانشگاه تظاهرات راه انداخت و اولین بار ، توی دانشگاه تبریز بود که شعار «درود بر خمینی» گفتن. در صورتی که قبل از اومدن مهدی، اون دانشگاه کلاً دست چپی ها بود. البته بچه های دیگه هم فعال بودن؛ ولی آدم اصلی مهدی بود.