خاطره ای از شهید محمد جعفر نصر اصفهانی2

از کسانی که نظم دانشگاه رو به هم می زدن خیلی بدش می اومد. هم پیرو خط واقعی امام بود و هم دستور های فرمانده ها رو به دقت اجرا می کرد.

به همین خاطر همیشه مرتب و منظم بود و سر وقت می رفت دانشکده.

اون موقع ها تازه زندگی مشترک رو شروع کرده بودیم و وضع مالی خوبی نداشتیم. واسه همین حتی اون حقوق کمی رو که از دانشکده می گرفت، برامون خیلی مهم بود و روش حساب می کردیم. با این حال قبل از اینکه اولین حقوقش رو بگیره از من اجازه گرفت که اونو به حساب 100 کمیته ی امداد امام بریزه، می گفت نذر کرده؛ منم قبول کردم.

با حقوق دومش هم یه قواره پارچه قبایی برای یه روحانی انقلابی که تو اصفهان می شناخت و دوستش داشت، خرید و بهش هدیه داد. اینطوری نذر دومش هم ادا شد!

به دانشجوهایی که وضع مالی خوبی نداشتن هر جوری می تونست کمک می کرد؛ اما خیلی مخفیانه، طوری که حتی منم از این کاراش با خبر نشدم... تا بعد از شهادتش!